تبیان، دستیار زندگی

مفهوم تربیت

مرادم از تربیت، از آهن ماشین ساختن است و از بشر آدم آفریدن.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تربیت

بخش چهارم

مرادم از انسان، موجود اجتماعی ابزار ساز و یا حیوان ناطق و انتخاب کننده و آزاد و خلاق نیست که این همه تعریف بشر است. این استعدادها و غرایز فردی و اجتماعی و عالی، توضیح آدم نیست.

آدم کسی است که بر تمام استعدادهایش حکومت دارد و رهبری دارد و به آنها جهت میدهد.

مرادم از تربیت، تربیت بدنی و تربیت قومی و قبیله ای نیست.

مرادم این است که استعدادهای بشر تا حد انسانی رشد کند.

مرادم از انسان، موجودی است که از سطح غریزه ها بالا آمده در حد وظیفه و انتخاب زندگی

 می کند.

خوراک او، پوشاک او، دوستی او، نشستن و برخواستن و حرکت او، از هوس ها، از غریضه الهام نمی گیرد.

و هیچ چیز در وسعت روح او موجی ایجاد نمی کند و جز وظیفه آن هم وظیفه ای از خدای او در او حرکتی نمی آفریند.

این حیوان است که به خاطر غریزه ها و با پای غریزه ها زندگی میکند و راه میرود. اما انسان باید از این سطح بالاتر بیاید و از تضادی که در نهاد اوست مدد بگیرد و حرکت کند، آن هم حرکتی نه به سوی آنچه در حد او و پایین تر از اوست. حرکت به سوی وجودی برتر و بالاتر و بی نیاز و بی مانند و نامحدود. و دیگر این انسان از بند رهیده و به وسعت رسیده، این انسان دریا دل، با قطره ای طوفان نمیگیرد و با جلوهای و هوسی موج بر نمی دارد. این ما هستیم که با حرفی شاد می شویم و از حرفی می رنجیم، با صناری قالب تهی می کنیم و این ما هستیم که هوس های ما و هوسهای خلق در ما حرکت ایجاد میکند و این ما هستیم که دنیا چشممان را پر میکند و دگرگونمان میسازد. اما آنها که از اسارتها رهیده اند و به عشق حق رسیده اند و در حد وظیفه زندگی میکنند، جز با امر او، جز با حکم او، جز با اشاره ی او به راهی نمی روند و با یک اشاره اش با سر می روند. آنها که دریا دل شدهاند، دیگر این قطره ها حتی این رودها در آنها سرشاری و لیریزی نمی آورد، که رودها از دریا برخاسته اند و به دریا پیوسته اند. آنها که عظمت هستی را دیده اند و دنیا را در میان هستی تماشا کردهاند و زمین را از بالا دیده اند دیگر زمینی را نمیبینند و یا آن را " قرص نانی می بینند و به آن قانع نمی شوند که: مَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ (توبه، 38) دنیا در میان وسعت آخرت بسیار نا چیز است.

آنها که عظمت هستی و خداوند هستی را دیده اند، به هستی قانع نمی شوند و حتی از بهشت و تمام هستی آزادانه میگذرند که: رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ (توبه، 72) و این روح به عظمت رسیده و از مرزها گذشته دیگر با کم ها تحریک نمی شود و با کوچک ها اسیر نمی شود و جز وظیفه، چیزی در او موج نمی آفریند و شوری نمی آورد. در این حد بشر آدم می شود و با این عظمت است که بشر به انسانیت می رسد. در این جا مرادم از تربیت روشن می شود که تربیت آن راه و آن نظامی است که از بشر انسان میسازد. انسانی که بار امانت را میتواند به دوش بگیرد و قدرتها و صنعت ها و تکنیکهای پیشرفته در دست او و در زیر پای او، او را بالاتر و جلوتر می آورد. و این قدرت و ثروت و علم و صنعت برای او غروری نمی آفریند که وظیفه ای میسازد. این ها بار امانت است نه بال افتخار.

منبع : سلسله مباحث تربیتی استاد علی صفایی حائری (عین-صاد) بر گرفته از کتاب مسئولیت و سازندگی
 
بیشتر بخوانید :
زیربنای مسئولیت
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.